داستان های جغد و آتشبان

آخرین مطالب
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نادرابراهیمی» ثبت شده است

به گمان من هر ادمی را کله شقی هایش میسازد، یعنی به اعتبار مقدار کله شقی اش آدم است. البته منظورم خود خواهی هاش نیست. حساب خود خواهی از غرور به کلی جداست و کله شقی جزئی از غرور است، جزء مشاهده شدنی غرور است.

آدم خود خواه آدم درمانده مفلوک توسری خور بدبخت سیه روزی ست که تن به هرجور نوکری میدهد به این دلیل که فقط خودش را میخواهد و هیچ چیز توی دنیا به اندازه جود خودش و زنده ماندن خودش برایش اهمیت ندارد.به این ترتیب، شرف هم برایش اهمیت ندارد، اخلاق هم برایش اهمیت ندارد، سلامت روح هم برایش اهمیت ندارد، خانواده و دوست و ملت و میهن و مردم هم برایش اهمیتی ندارد. پای شما را هزار بار می بوسد به این دلیل که می ترسد مبادا به خود او صدمه ای بزنید.

من آدم های واقعا تنومندی را دیده ام که تا شده، خم شده، فرو افتاده، سر به زیر، له شده با مو های فلفل نمکی و چشم های پر از مکر و حیله، به شکلی جلوی رئیس شان ایستاده اند که انگار امده اند تا بطور نا مشروع، تقاضای ده شاهی پول نقد بکنند؛ و وقتی حرف میزنند با صدایی مثل وزوز دوردست مگس های طلایی-صدایی که می بایست با گاز انبر از ته چاه بیرون کشیده شود تا شنیده شود- واقعا ترحم و شفقت انسان را بر می انگیزند. این ها آدم هایی هستند خود خواه-که دست بر غذا هیچ رئیس خوبی هم دوستشان ندارد و فقط از گرده ی انها کار می کشد. البته یک رئیس عاقل در یک نظام بروکراتیک، هیچ وقت آدم های کله شق را هم دوست ندارد. و چه بهتر. اما... آدم کله شق مغرور، آدمی است که به خاطر هدفی، ایمانی، اعتقادی، باوری حاظر است به راحتی تمام زندگی و خودش را فدا کند.

بنابراین یک آدم مغرور و یک آدم خود خواه هیچ وجه تشابهی با هم ندارند، و حتی در تضاد و در مقابل هم هستند. فقط یک مسئله هست، و آن

اینکه آدم های خودخواه - به ذلیل بودن بیش از حد و آگاهی بر این ذلت معمولا رسمشان است که آدم های مغرور و کله شق را خود خواه معرفی کنند تا از این رهگذر، به خودشان اهمیت واعتبار بخشیده باشند و راه و رسم خودشان را توجیح کرده باشند.

به هر حال حرفم این بود که هر آدمی را کله شقی های و یک دندگی هایش می سازد.

هر سازش یک عامل سقوط دهنده است؛ حالا چه مقدار باعث سقوط می شود مربوط می شود به نوع سازش. و منظور من از سازش، فدا کردن یک باور و اعتقاد است در زمانی که هنوز به صحت آن باور و اعتقاد، ایمان داریم.

کله شقی، زندگی را به طرز خاصی شیرین و دردناک میکند؛ اما گذشته از مزه ی زندگی به آن مفهوم میدهد، رنگ می دهد، و شکل قابل قبول و ستایش میدهد.

آدم کله شق آنقدر راحت می خوابد و آنقدر خواب های خوب می بیند که همین و فقط همین به زنده ماندن می ارزد.

آدم کله شق توی بیشتر قمار ها می بازد؛ اما باختن آزارش نمی دهد؛ چون چیزی را می بازد که برایش اهمیت ندارد و چیزی را توی قلبش نگه می دارد که عزیز و فنا نکردنی است.

آدم کله شق، در بعضی از شرایط خاص اجتماعی، از صد در که وارد بشود از نود در با تیپا بیرونش می اندازند؛ اما او در عین حال که عصبانی و ناراحت است یک جور رضایت عمیق تری در وجودش حس می کند. انگار که وسط یک تابستان داغ و سوزان کویری، از پی ساعت ها تشنگی، یک کاسه پر از آب و یخ با شربت به لیمو به دستش داده اند.

آدم کله شق باج نمی دهد، باج نمی گیرد، دزدی نمی کند، با دزد ها کنار نمی آید، به دوستانش و میهنش خیانت نمی کند،

برای هر بیگانه و هر ارباب دم تکان نمی دهد، "بد" را به انواع و اقسام و طبقات مختلف تقسیم نمی کند تا چند نوع و چند درجه و چند طبقه از "بد" را قبول داشته باشد و چند طبقه و نوع را رد کند -و همیشه بگوید "خب این کار خیلی بد نیست" یا "می دانی این پولی که من گر فته ام حالت حالت باج ندارد و یک جور کار مزد است ... بد نیست..." و الی آخر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۱۲
ate Aterban