گیجی...
"من به اکثر خواسته هام رسیده ام یا دارم می رسم و در مورد هر چیز، یا من میتونم انجامش بدم یا هیچ کس نمی تونه! گاهی بعضی چیزها رو بی خیال میشم ولی نه به این دلیل که نمی تونم؛ بلکه به این دلیل که ارزشش رو نداره!"
این ها چیزهایی بودند که من در مورد خودم باور داشتم... حداقل تا همین چند روز پیش! تا قبل از این که ببینم یه نفر کاری که من توی دو سال نتونسته بودم انجام بدم و فکر می کردم کلا انجام نشدنیه رو توی سه روز انجام داد! چجوریش رو نمیدونم ولی اون کار لعنتی رو انجام داد!
داشتم به خودم می قبولوندم که شانسی بوده و از این حرفا که دیدم یه نفر دیگه هم اون کار رو توی دو روز انجام داد! کاملا گیج شدم... کمی هم افسرده... و قدری از خودم ناراحتم. اونمنکه من می شناختم، اینی نبود که الان دارم می بینم.
حتما دلیلی وجود داره که اونا تونستن و من نه... اما نمی تونم چیزی رو پیدا کنم... هیچ چیز لعنتی وجود نداره که اونا داشته باشن و من نه... اصلا نمیدونم مشکل کجاست... باز هم از این مشکلات منطقی پیدا کردم...